Tuesday, June 9, 2009

شش چامه


شش چامه

1
سر نوشت جاری
آغوشم باز
پاها یم می دوند
بر پیشانی ام بنویس: عریان

2

امروزم آفتابی ست پر نور
بگذار جمع شان کنم
برای شبها یت

3

از گوش و چشم
مرا قضاوت می کنی
کجاست آن خرد خودآگاه

4

آنقدر دوستت دارم
که پروازت را با اشک شوق
بدرقه می کنم

5

با ابر تو می رقصید
دامن گیجم
به خیال سفر بادبادکها
هر دو در آسمان
جا ماندیم

6
ماه به دست
ستاره به چشم
خنده ی پروانه ها دردل
آینه ام گفت : وای تو عاشقی

No comments: