Tuesday, August 12, 2008

در آن سوی شب

در آن سوی شب

چهارشنبه ١٥ تير ١٣٨٤

زهرآگين بر آنسوی ِ

چهره‌ی خاک
باردوشان از راهی
به راهِ ديگر
ترا
اينگونه آزردند
او مسخ‌وار
توقف کرد
مردِ ديوانه در
تبلوُرِ بودن
رهايی را
با دو دست چسبيد
آواز ِ صادقی بود
امّا صداقت ِ تقلُبی
در بازار بفروش
می‌رسيد
آنها سنگ‌ها را
برای سنگ‌ساری
قسمت کردند
تاريخ را نسل به نسل
در تصُور آينه
واژگونه نقل کردند
همه چيز بيهوده بود
زهر آگين
بر آنسوی ِ
چهره‌ی خاک
مرد ِ ديوانه
هميشه
بدون ِ ديوار بود
آن کسی که
از آنسوی ِ شهر
بر می‌گشت
به شهرت و فرصت
بيمار بود.


شعر از کتاب ذرات گرم حس چاپ آلمان
نشر "آيدا"

No comments: